زیر سایه آفتاب |
امام صادق (ع) یکی از دوستانشو رو دید، ماموریتی بهش داده بود؛ رفته بود و اومده بود. همین از تو بحث امتحان در میاد؛ ببین چه بحثای خوشکلی در میاد از توش: هم محبت خدا هم محبت به مردم. آدم مهربون میشه. از برش امتحان نگاه کن؛ اصلا همه چی حل میشه برات. هیچی آقا... فرمودند با فلانی ها چیکار می کنی؟ گفتش که: ما با فلانی ها نمی پریم. خیلی این ها آدم های ضعیفی اند. حالا به تعبیر من- آقا فرمود: چقدر با شما فاصله دارند؟ مثلا: 100 تا! بعد منِ امام صادق با شما چقدر فاصله دارم؟ آقا یه میلیارد! بعد آقا ادامه دادند- ادبش رو بفهم- فرمودند: خدا با منِ امام صادق چقدر فاصله داره؟ تو بحث خدا میره تو مرزای بی نهایت دیگه. بعد فرمود: اگه بنا بود این جوری باشه، نه منِ امام صادق باید با شما می پریدم، نه خدا باید با منِ امام صادق!!! یه جای دیگه حضرت می فرماید: مردم سهمیه شون از ایمان فرق می کنه. بعضی ها یه سهم دارند؛ بعضی ها دو سهم، بعد تا ده سهم. فرمود: امتحانای هر کس نسبت به سهمش مشخص میشه. فاشد الناس بلاء الانبیاء شدیدترین بلا به کیا میاد؟ به انبیای الهی. ... ثم الامثل فالأَمثل بعد به همین نسبت میاد پایین. بعد می فرماید قدر امتحانتو علی جانم... و امتحان من مثل مثلا امتحان ابراهیم خلیل الرحمانه... توضیحاتی میدن. و ذبیح اسماعیل... که یه ذبیحی داشت... بعد انگار پیغمبر اکرم (ص) یاد یه چیزایی میفتن. می فرماید که: فصبرا صبرا فان رحمة الله قریب. علی جانم صبر کن؛ صبر کن. رحمت خدا نزدیکه... بخشی از سخنرانی استاد پناهیان در دانشگاه امام صادق (ع)- محرم 92- شب یازدهم- شام غریبان
????????: عاشقانه ها... [ شنبه 93/1/9 ] [ 9:5 عصر ] [ ماهتاب ]
[ نظر ]
|
|
[ ????? : ????? ????? ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |